دو چشم بی سو

شعر - متن های عاشقانه

دو چشم بی سو

شعر - متن های عاشقانه

**

بهار آمده دلگیر و غمزده، تنها
بهار آمده تا خون کند دو چشم مرا

بهار آمده با روزهای بعد از تو
که پر کند همة سالم از شب یلدا

دوباره بوی تو را می‌دهد درخت بلوط
حیاط، پنجره، باران، حوض، ماهیها

ز بس که آه کشیدم اتاق دم کرده‌ست
و اشک پنجره‌ها را کشیده تا دریا

هوای ابری این روزهای سینة من‏
گرفته است بهار غریب پنجره را

نگاه شرجی آیینه از تو لبریز است
نشسته بر بدنش هر چه ابر در دنیا

تمام خانه پر از بوی تلخ غربت توست
چقدر گرد غریبی نشسته بر اینجا

چه تلخ می‌گذرد بی‌تو روزها بر من
چه سخت می‌گذرد روزها به پنجره‌ها‏

هنوز چشم به راه تو اند و دل نگران
پرنده‌ها که پراند از ندیدنت فردا

صدای پای تو را من شنیده‌ام از دور
و کفشهای تو را خواب دیده‌ام حتا

صدای پای تو بر سنگفرش خیس حیاط
چه خوب می‌شد اگر تا همیشه این رویا...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد